قرائت متولیان دین در رابطه با پیروان سایر پیامبران، عموماً برخورد از موضع بالادستی است. با استناد به آیه توبه:29 قرآن، فقها عموماً تا آنجا پیش رفتهاند که میگویند جوامع یهودی و مسیحی باید به حاکم مسلمان هر سال مبلغی تحت عنوان «جزیه» بپردازند؛ تا به آنها اجازه زندگانی مسالمت آمیز (در سلطه مسلمانان) داده شود. درباره یهودیان و مسیحیان و دین ابراهیمی مشترک آنها با پیروان سایر پیامبران ابراهیمی در [1] و [2] به تفصیل بحث شده است. در این نوشتار با نگاهی به سوره توبه (و انفال) و با توجه به سایر آیات قرآن درباره «قتال»، و همچنین اصل دفاعی بودن قتال، نشان خواهیم دید که چنین باوری به «جزیه» تا چه اندازه گزاف، جنگ طلبانه، و ضد قرآن است. بنا بر آیات قرآن، قتال حتی با مشرکان و کافران دفاعی بوده است. یعنی قتالی که در آن میتوان به دیگران حمله کرد و پس از شکست از آنها جزیه دریافت کرد، با آیات قرآن در تضاد است. آماده نگه داشتن مومنان برای دفاع در برابر حمله و ترغیب و تهییج آنها به جنگیدن در صورت لزوم، فرق دارد با صادر کردن دستور حمله به دیگران با هدف درخواست جزیه از آنها! از طرف دیگر، موضوع اصلی آیه توبه:29، قتال با کسانی بوده است که به خدا و آخرت ایمان نداشتهاند (لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ) و با پیامبر و یارانش در حال ستیز بودهاند. طرفِ قتال بخشی از مشرکان و کافران مکه بودهاند که پیمان عدم تعرض با پیامبر و یارانش را نقض کرده بودند، نه موحدین و پیروان سایر پیامبران. اگر چه به افرادی از اهل کتاب که به خدا و آخرت ایمان نداشتهاند نیز اشاره شده است. از طرف دیگر با توجه به این که در قرآن «اهل ذمه» وجود ندارد، باید دید از کجا آمده است! اصطلاح «اهل ذمه» توسط فقها برای مشمولان پرداخت جزیه استفاده شده است!
بخش اول- نگاهی به سوره توبه و آیه «جزیه» در رابطه با سایر آیات
واژه «جزیه» فقط یک بار و در آیه توبه:29 قرآن آمده است. در هیچ آیه دیگری این واژه و یا مفهوم این واژه وجود ندارد. بنابراین با استناد به تک آیه توبه:29 نمیتوان چیز زیادی درباره جزیه گفت! ولی از آنجا که جزیه در یک آیه «قتال» و در رابطه با دستور یک قتال آمده ست، باید دید قتال چیست. جایی که قرآن با دستور «اقتلوا» به قتال فرمان میدهد منظور چه بوده است! چگونه میتوان با آیات فتال و دیگر آیات مرتبط با آن، درباره جزیه سخن گفت.
بخش بزرگی از سوره توبه (و سوره انفال)، شامل آیاتی است که موضوع آن جنگ (قتال) و آماده سازی مومنان برای جنگ های پیش روست. برخی بر این باورند که سوره توبه، که شاید آخرین سوره قرآن باشد، یک سوره مستقل نیست و دنباله سوره انفال میباشد. در آغاز سوره توبه، پیمان با آنهایی که مفاد آن را محترم نشمردهاند، یک طرفه ملغی اعلام میگردد و به این دسته از افراد چهار ماه برای شروع جنگ فرصت داده میشود. لازم به یادآوری است که بنا بر شواهد این قرارداد یا معاهده همان پیمان صلح حدیبیه است که پیامبر و پیروان او که ساکن مدینه بودند با بت پرستان قریش ساکن مکه، مبنی بر ده سال ترک مخاصمه، منعقد کرده بودند.
در سوره توبه پس از اعلام برائت و اعلام الغای یک طرفه معاهده، تا از سرگیری دوباره نزاع به طرف معاهده چهار ماه مهلت داده میشود. سپس در چند آیه به روشن کردن دلیل لغو پیمان و آماده سازی ذهنی مومنین به منظور آماده کردن آنها برای قتال با مشرکان میپردازد. مبنای استدلال عدم پایبندی بخشی از مشرکان به قرارداد و نقض برخی مفاد از طرف آن است؛ همان مشرکان مکه که رسول خدا و یارانش را از دیار خود اخراج کرده بودند. در بین این آیات برای مثال خطاب به مومنین آمده است: چطور میشود با مشرکانی که عهد خدا و پیامبر را شکستند، کارزار نکرد؛ همان کسانی که اگر بر شما پیروز گردند نه ملاحظه خویشاوندی با شما را خواهند کرد و نه به قرارداد مابین ملتزم خواهند ماند. همچنین کسانی را که هجرت کردند و جهاد کردند تشویق میکند. به مواری از پیروزی در جنگ های قبل اشاره میکند که چگونه خداوند در مواقع سخت به یاری مومنان آمده و با فرستادن لشکری از فرشتگان که دیده نمیشدند یاریشان کرده است. تا میرسد به آیه توبه:28 که در آن گفته شده است: این مشرکان نجس هستند و از سال بعد نباید برای زیارت وارد مسجدالحرام شوند. همچنین در این آیه به یاران پیامبر اطمینان میدهد که اگر با منع مشرکان (از شرکت در مراسم حج)، و در نتیجه محروم شدن از تجارت با آنها زیان مالی متوجه مومنان شود، خداوند به فضل خودش آن را جبران خواهد کرد. آیه بعد آیه مورد بحث ما یعنی آیه توبه:29 میباشد که حتی میتوان آن را دنباله آیه قبل دانست و چنین خواند: یا ایها الذین آمنوا انما المشرکون نجس... (28)؛ قاتلوا الذین لایومنون بالله ولا بالیوم الاخر...(29):
توبه:29
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ،
وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ،
وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ؛
مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ،
حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ،
وَهُمْ صَاغِرُونَ.
پیکار کنید با آنان كه به خدا و روز آخر ايمان نياورند،
و آنچه را كه خدا و رسولش حرام كرده است حرام ندارند،
و نمىگروند به آیین حقّ؛
(حتی) از میان آنان كه داده شدند كتاب،
تا با دست خود (یا دسترنج خود) جزیه بدهند،
و آنها از سرافکندگان هستند!
همانطور که گفته شد با استناد به تک آیه بالا نمیتوان درباره جزیه اظهار نظری کرد. اما با توجه به آیات دیگر قرآن و به ویژه آیات سوره توبه و انفال، در این نوشتار به چهارده نکته اشاره شده است که میتواند به فهم بیشتر از جزیه کمک کند. یعنی رئوس استدلال با آوردن یکی دو آیه نمونه به طور خلاصه بیان شده است. هدف این مقاله مطالعه و ارائه تمام آیات مربوطه در قرآن نیست. شاید در آینده یک مقاله جامع تر در این باره نوشته شود. امید است همین مقدار تا حدی برای رفع ابهام نتیجه گیری نادرست از آیه جزیه روشنگر باشد:
یکم- آیات قبل آیه جزیه در سوره توبه در رابطه با مشرکان مکه است نه اهل کتاب
آیات قبل از آیه جزیه در سوره توبه، درباره لغو معاهده با مشرمان و جنگ آینده با مشرکان است و نه اهل کتاب! همانطور که در مقدمه بالا آمد، آیات قبل از آیه توبه:29 درباره اعلام برائت از مشرکین و ملغی اعلام کردن قرارداد با آن دسته از مشرکانی است که به مفاد قرارداد مابین وفادار نبوده و آن را نقض کردهاند. همچنین درباره اعلام چهار ماه مهلت به آنها تا شروع جنگ و فراخوان مومنان به نزاع های پیش روست که با الغای پیمان ترک مخاصمه اجتناب ناپذیر شده است! حتی در یک آیه قبل (توبه:28) از نجس بودن مشرکان و منع آنها به حضور در مسجدالحرام سخن رفته است. اهل کتاب که برای مراسم حج و زیارت به مسحدالحرام نمیرفتهاند. میبینیم فراخوانِ آیه توبه:29، فراخوان قتال با کسانی است که به خدا و آخرت ایمان ندارند: «الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ»!
دوم- اصل بنیادین دفاع و نه حمله
طبق این اصل قتال دفاعی است. با آنهایی که با مسلمانان از در جنگ درآیند، میتوان جنگید. دشمن باید شروع کننده قتال باشد نه مسلمانان. خدا اجازه تعدی و تجاوز به یاران پیامبر و شروع قتال را نداده است:
بقرة :190
وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ، إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ.
و در راه خدا قتال کنید با کسانی که با شما قتال کنند و تجاوزگر نباشيد، چرا كه خداوند تجاوزگران را دوست ندارد.
در آیه بقره:194 نیز که درباره ممنوعیت جنگ در ماه های حرام است، میگوید اگر به شما تجاوز کردند شما هم مقابله به مثل کنید، شما تجاوزکار نباشید: فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ.
بقرة: 194
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ؛ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ، وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
ماه حرام در برابر ماه حرام است و ممنوعیت مقابله به مثل؛ پس هر كس كه علیه شما تعدی كرد به همان گونه تعدی کنید، و از خداوند پروا كنيد و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است[3].
در بخشی از آیه مائده:2 آمده است: وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ. یعنی کینه به گروهی که شما را از آمدن به مسجدالحرام باز داشتند باعث تعدی و تجاوز به آنها نشود!
سوم- بیان روشنِ شروع ستیزه توسط مشرکان
آیات قبل از آیه جزیه بیانگر عهدشکنی گروهی از مشرکین و توضیح چرایی نزاع ها و قتال آینده با آنها میباشد. در آیه توبه:13 دلیل آماده شدن برای قتال و این که این گروه از مشرکان شروع کننده ستیز هستند، به روشنی مشخص شده است. ضمن ترغیب و آماده سازی ذهنی یاران پیامبر به آنها میگوید آیا نباید قتال کنید با کسانی که:
•سوگند خود را شکستند،
•و پیامبر را اخراج کردند،
•و شروع کننده ستیزه بودهاند (هُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ)!
توبه:13
أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِين.
آيا نبايد با گروهی كه سوگندها [و پيمانها]يشان را شكستهاند و در آواره ساختن پيامبر كوشيدهاند و نخستنبار بناى ستيزه با شما را گذاردند، كارزار كنيد، آيا از آنها مىترسيد؟ حال آنكه اگر مؤمنيد، سزاوارتر است كه از خداوند بترسيد.
چهارم- اکراه و ناخرسندی عمومی پیروان حضرت محمد از شرکت در قتال
با نگاهی به برخی از آیات قتال در سوره های دیگر، مشاهده میشود که یاران پیامبر عموماً از جنگیدن و قتال خرسند نبودهاند. این گونه آیات، مومنین را ترغیب و تشویق به قتال کرده است. چرا که برای دفاع در برابر حمله دشمنان میبایست داوطلب با روحیه لازم برای جنگیدن فراهم باشد. به عبارت دیگر بسیاری از آیات مشوق قتال در واکنش به عدم استقبال یاران پیامبر از جنگ میباشد؛ که البته همانطور که گفته شد قتال دفاعی بوده است. برای نمونه:
· آیه بقره:216 میگوید قتال بر شما مقرر شده است گر چه برای شما ناخوشایند باشد (اکراه داشته باشید)؛ و چه بسا چيزى را ناخوش داشته باشيد و آن به خیر شما باشد!
· آیه نساء:77 از گروهی صحبت میکند که گله میکنند خدایا چرا بر ما قتال را مقرر داشتی!
· در آیه انفال:65 به پیامبر گفته شده است مومنین را به قتال برانگیز. اینجا حتی برای تشویق و روحیه دادن به آنها گفته شده است بیست تن شما بر دویست تن دشمن و یا صد تن شما بر هزار تن دشمن غلبه خواهد کرد!
بنابراین که اگر کسی بقیه آیات درباره اکراه یاران پیامبر از رفتن به جنگ را نخوانده باشد، متوجه نخواهد شد که این آیات قتال در واکنش و برای تشویق و ترغیب و به اصطلاح روحیه دادن به سربازان بوده است.
پنجم- قتال و وعده بهشت به جنگجویان در قرآن و انجیل و تورات
در آیه توبه:111، ترغیب و تکلیف به قتال را با وعده بهشت میتوان مشاهده کرد. بیان شده است که این وعده در قرآن و انجیل و تورات آمده است. بنابراین اگردر آیه جزیه (توبه:29 ) آن طور که فقها میگویند، مسیحیان و یهودیان (اهل کتاب مقیم) طرف قتال هستند؛ طبق آیه توبه:111، هم مسلمانان و هم اهل کتاب در حال انجام وظیفه قتال دینی خود میباشند. به عبارت دیگر دو نیروی حق در برابر هم به قتالی مشغولند که طبق کتابشان برای آنها مقرر شده است. بنابراین قرآن نمیتواند از یک طرف مسیحیان و یهودیان را طبق دستور انجیل و تورات مکلف به قتال دینی در برابر مسلمانان کند؛ اما از طرف دیگر مسلمانان را نیز مکلف کند که با مسیحیان و بهودیان قتال کنید تا با خواری به مسلمانان جزیه پرداخت کنند!
ششم – قتال با الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ
آیه جزیه میگوید با آنهایی جنگ کنید که به خدا و آخرت ایمان ندارند. طبق آیات بقره:22 و مائده:69، یهودیان و مسیحیان همردیف با ایمان آورندگان به حضرت محمد و همچنین صابئیان که به خدا و آخرت ایمان دارند؛ اجرشان پیش خدا محفوظ است و بیمی ندارند! مگر خدا میتواند یک جا این چنین آشکار مومنین یهودی و مسیحی و مسلمان را رستگار بداند، اما جای دیگر مسلمانان را بالادست و یهودیان و مسیحیان را فرودست مکلف به پرداخت جزیه به مسلمانان به حساب آورد؟ جالب است که عبارت « وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» که در دو آیه زیر درباره رستگاری یهودیان و مسیحیان و صابئین بکار رفته است، عینا درباره رستگاری أَوْلِيَاء اللّهِ در آیه یونس:62 نیز آمده است: أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ. برای فهرستی از نه آیه مشابه دیگر میتوان به جدول 1 در مقاله [2] مراجعه کرد.
بقرة: 62
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ، مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً؛ فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ.
از کسانی که ایمان آوردهاند و يهوديان و مسيحيان و صابئين، كسانى كه به خداوند و روز بازپسين ايمان آورده و نيكوكارى كرده باشد، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين مىشوند.
مائدة:69
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى، مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحًا؛ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ.
از کسانی که ایمان آوردهاند و يهوديان و صابئين و مسيحيان، هر كس كه به خداوند و روز بازپسين ايمان آورده و نيكوكارى كرده باشد، نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين مىشوند.
بیایید فرض کینم که این آیات متعدد درباره رستگاری پیروان سایر پیامبران در قرآن وحود نداشت. چطور میتوان قبول کرد کسانی که خود تا دیروز بت پرست بودهاند؛ مدعی کسانی بشوند که قرن ها قبل از خودشان ایمان آورده و موحد شده بودند؟ آن هم مدعی تا این حد که بگوید باید فرودست من زندگی کنی و با خواری هر سال مبلغی را به عنوان جزیه به من پرداخت کنی! اگر مردم امی بت پرست مشرک و کافر مکه و حومه (که حوزه رسالت پیامبر بود)، در قرن هفتم میلادی آن هم پس از بیست سال ستیزه جویی و درگیری با پیامبر به خدا و آخرت ایمان آوردند؛ پیروان حضرت عیسی هفت قرن قبل و پیروان حضرت موسی چند هزار سال قبل از آنها به خدا و آخرت ایمان آورده بودند.
هفتم- حرام مسلمانان و اهل کتاب فرق دارد
در آیه توبه:29 عبارت «وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ» مبنی بر حرام ندانستن حرام خدا و پیامبر، نمیتواند شرط بیشتر برای قتال با گروه مورد نطر آیه باشد. بلکه توضیح بیشتر و اطلاعات موازی درباره مشرکان و کافران است. چرا که اولا عدم ایمان به خدا و آخرت شرط لازم و کافی برای کافر و مشرک بودن میباشد. دوما بنا بر آیات قرآن موارد محرمات برای پیروان حضرت محمد و سایر پیامبران یکی نبوده است. به ویژه درباره محرمات یهودیان آیات متعددی در قرآن وجود دارد. یعنی اینجا مشرکان
نظرات
بدوننام
12 بهمن 1390 - 06:37با تشکر ازاین برادر بزرگوار: بسیار جای تقدیر وتشکر را دارد که با چنین ژرف اندیشی با هدایت الهی برخورد می نمایند وبا تمام کسانی که فهم خود از شریعت را عین شریعت انگاشته اند درافتاده اند ،شجاعت شما ستودنی است !! البته جای یاد اوری است که این حکم ها که در رویکرد احکام جزئی قرآن قرار می گیرند وناظر به قوانین ورویکرد جنگی دوران پیامبر می باشد ، نمی تواند به همه ی زمان ها تسری یابد بلکه آموزشی است که بایستی قواعد جنگ را در هر زمانی رعایت نمود وانچه را که عرف زمان اجازه می دهد وبا رویکرد عادلانه سلام هماهنگ است به کار برد .ونمی توان قوانینی که ناظر به عرف وعادات عرب ومتناسب با ان است را به یک حکم کلی تبدیل وبر کل ساختار قوانینی اسلام حاکم ساخت.
شهرام
01 مرداد 1391 - 08:29حق نگه دارتان میدانم سخت است اینگونه تحلیل کردن و اماج حملات متحجرین دینی و رشونفکران ضد دین قرار میگیرید از یکسو اینان میگویند دین خدا اینقدر زیبا و مهربان نیست و از آنسو هم همین سخن را میشنوید یعنی دو لبه قیچی یکسو دینداران بی ادراک و یکسو روشنفکران بی ایمان خدا همه مارا در این راه یاری دهد انشالله
بدوننام
08 آذر 1396 - 01:59با سلام و درود خدمت نويسنده اين مقاله. دست مريزاد . سنگ تمام گذاشته ايد مشكلي بود كه مدتها گريبان گيرم شده بود . فهم صحيح از آيات بالاخره مشكلم را در مورد جهاد ابتدايي حل كرد.